دلم گرفت ای هم نفس

پرم شکست تو این قفس

تو این غبار    تو این سکوت

چه بی صدا     نفس نفس

از این نامهربونی ها دارم از غصه می میرم

رفیق روز تنهایی یه روز دستاتو می گیرم

تو این شب گریه می تونی پناه هق هقم باشی

تو ای همزاد همخونه چی میشه عاشقم باشی

دوباره من   دوباره تو

دوباره عشق    دوباره ما

دو همنفس    دو همزبون

دو همسفر    دو هم صدا

تو ای پایان تنهایی پناه آخر من باش

تو این شب مرگی پاییز بهار باور من باش

بذار با مشرق چشمات شبم روشنترین باشه

می خوام آیینه خونه با چشمات همنشین باشه

دلم گرفت ای همنفس

پرم شکست تو این قفس

تو این غبار    تو این سکوت

چه بی صدا

نفس نفس


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 17 تير 1391برچسب:, | 7 قبل از ظهر | نویسنده : EhsAn |

وفا را اینگونه آموختم

تلفن همراه پیرمردی که توی تاکسی کنارم نشسته بود زنگ خورد

به زحمت، تلفن را با دستهای لرزان از جیبش در آورد

هرچه تلفن را در مقابل صورتش ، عقب و جلو برد ، نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند

رو به من کرد و گفت : ببخشید ، چی نوشته ؟

گفتم : همه کسم

پیرمرد : الو سلام عزیزم

دستش را جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و لبخند به من گفت : همسرمه !!!


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 17 تير 1391برچسب:, | 7 قبل از ظهر | نویسنده : EhsAn |

 

دوباره سیب بچین حوا!

 

خسته ام ...بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند...

روزگاریست که شیطان فریاد میزند آدم پیدا کنید سجده خواهم کرد....


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 16 تير 1391برچسب:, | 10 بعد از ظهر | نویسنده : EhsAn |


 

 دلم برای کسی تنگ است ، که گاهی دلتنگم میشد …

  دلم برای کسی تنگ است ، که طلوع عشق را به قلب من هدیه داد …

  دلم برای کسی تنگ است ، که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق میکرد …

  دلم برای کسی تنگ است ، که هنگام دلتنگی هایم آغوشش امانم بود …

  دلم برای کسی تنگ است ، که دستانم همیشه گرمای دستانش را می طلبید …

  دلم برای کسی تنگ است ، که هر شب سرم شانه هایش را آرزو داشت …

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 16 تير 1391برچسب:, | 10 قبل از ظهر | نویسنده : EhsAn |

 

گـــاهـــي فکــــــر ميکنـــــــم

کـه کـار تـــــو سختــــــــ تــر از مـــن استــــــ !

مـــن يکـــــ دنيـــا دوستـتـــــــــ دارم

و تــو زيـر باران ايـــن همــه عشـــق

کمـــــــــــــــر خـــــــــــم نميکنــي...!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, | 9 بعد از ظهر | نویسنده : EhsAn |

kheily%20%5BAloneBoy.com%5D%20pasti داستان کوتاه خیلی پستی

 

 دیشب با دوستم رفته بودم رستوان، روبروی تخت ما یه دختر و پسر نشسته بودن که پسره پشتش به تخت ما بود، معلوم بود باهم دوست هستن، اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد، قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست، دختره شروع کرد به آمار دادن، سرمو انداختم پایین، دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی کردیم.
خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم، با نگاهش قبول کرد، بلند شدن، پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخت ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت.
براش نوشته بودم… “خیـــــــلی پستی


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, | 8 بعد از ظهر | نویسنده : EhsAn |

یه روز وقتی به گل نیلو فرنگاه می کردم ترس تموم وجودمو

 برداشت که شاید منم یه روز مثل گل نیلو فرتنها بشم.سریع

از کنار مرداب دور شدم.حالا وقتی که می بینم خودم مرداب شدم

 دنبال یه گل نیلو فر می گردم که از تنهایی نمیرم و حالا میفهمم

گل نیلوفر مغرور نیست اون خودشو وقف مرداب کرده...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, | 11 قبل از ظهر | نویسنده : EhsAn |






فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .

پیرمرد از دختر پرسید :

- غمگینی؟

- نه .

- مطمئنی ؟

- نه .

- چرا گریه می کنی ؟

- دوستام منو دوست ندارن .

- چرا ؟

- چون قشنگ نیستم !

- قبلا اینو به تو گفتن ؟

- نه .

- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم !

- راست می گی ؟

- از ته قلبم آره...

دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد...

چند دقیقه بعد پیرمرد اشکهایش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای

سفیدش را بیرون آورد و رفت!!!


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, | 9 قبل از ظهر | نویسنده : EhsAn |

بعضی عشق ها مثل قصه ابراهیمه :

باید همه چیزت رو قربانیش کنی ...

بعضی عشق ها مثل قصه مسیحه :

آخرش به صلیب کشیده میشی ...

اما بیشتر عشق ها (عشق های الان) مثل قصه موساست :

یه کم که دور میشی یه گوساله جاتو می
گیره .....


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, | 8 قبل از ظهر | نویسنده : EhsAn |

عشق يك جوشش كور است و پيوندي از سر نابينايي. اما دوست داشتن پيوندي خود آگاه و از روي بصيرت روشن و زلال . عشق بيشتر از غريزه آب مي خورد و هر چه از غريزه سر زند بي ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع مي كند و تا هر جا كه يك روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می گیرد


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, | 6 قبل از ظهر | نویسنده : EhsAn |

 


اتوبان های مهندسی ساز

 

ما را به هم نمی رسانند !

 

از بیراهه ها بیا

 

برای دیدن کسی که ...

 

عمری است دوستت دارد ...!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, | 10 قبل از ظهر | نویسنده : EhsAn |

عزیز دلم...

زندگی من به اندازه کافی شبیه فیلم های هندی بی سر و ته است !

تو دیگر

پشت درخت های تقدیر و حادثه پنهان نشو !!!


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, | 10 قبل از ظهر | نویسنده : EhsAn |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وشوو